حواسم بهت هست که دلواپسی میدونم شبات صاف و پر نور نیست
بذار با همین حس نگاهت کنم خدا شاهده چشم من شور نیست
من و موج و هر روز سیلی زدن شکستم ولی صخره وار اومدم
کنارم نبودی ببینی چطور با این بی کسی ها کنار اومدم
تو یه روز پریدی تو مه گم شدی ولی انتظارت هنوز با منه
به این قصه خوشبین تر از سابقم تو یه روز میای من دلم روشنه
منه ساده ی صاف بی تجربه دلم رو ندادم حرومش کنی
چقدر سعی کردم بمونی به پام چقدر سعی کردی تمومش کنی
حواست بهم نیست گمم میکنی میفتی تو آغوش دیوونگی
همه شهر فهمیده بیتابتم مگه قول ندادی به هیشکی نگی
باتشکر از دوست گلم آقا کامران پیرهادی
رزا | 1393/5/2 ساعت 14:14 |
سلام دوست عزیز وبت عالیه به منم سر بزنی خوشحال میشم اگه با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن | |
www.hava.avablog.ir |
مینا | 1393/1/26 ساعت 20:07 |
سلام آقا مصطفی شعر زیبایی بود ممنون | |